پدر من یک بسیجی است که در سال های نبرد با دشمن ، به درجه جانبازی رسیده.بله دوستان عزیز! من فرزند جانبازم و به پدر خود افتخار می کنم چرا که یکی از شکوفه های ایثار هستم ، شکوفه ای از باغ نور.......
اگرچه سن و سال زیادی ندارم اما برای دوستانم یعنی همه فرزندان جانبازان سفارشی دارم و آن اینکه باید ادامه دهنده راه پدرانمان باشیم و نگذاریم پرچم مبارزه آنها بر زمین بیفتد. من و شما باید با درس خواندن و حفظ حجاب و رعایت دستورات اسلامی دل پدرانمان را شاد کنیم ، باید قدر این آزادی را بدانیم ، زیرا این آزادی را ارزان به دست نیاورده ایم و برای آن بهای سنگینی پرداخته ایم. چشمهای از دست رفته پدر و پای قطع شده و بدن مجروحش بهای این آزادی است پس باید قدرش را خوب دانست و برای حفظ آن کوشش کرد.
سخنی نیز با پدرم دارم که می خواهم بگویم:پدر عزیزم! تو را دوست دارم ، تو که از دانش آموزان کلاس پرشکوه، بزرگ جانباز اسلام ، حضرت عباس (ع) هستی اما یک چیز مهم تر هم می خواهم بدانی ...!
من هم از سربازان ، بزرگ جانباز انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای هستم ، تو برای موفقیت من دعا کن و من هم برای رهبرم دعا می کنم و هم برای تو.......
نظرات شما عزیزان:

دستها پل می زنند بین دلهاو خدا
پاسخ: مرسی آقا وحید که به وبلاگمون سر زدی.