نوشته شده در تاریخ سه شنبه 30 خرداد 1391
توسط
زهرا اسدی
سلام برشهدا
بابا سلام گر چه بلند است جایتان
میخواهم از زمین بنویسم برایتان
یک نامه حاوی همه حرفای راست
یک نامه از کسی که فقط عاشق شماست
یک نامه از غم ورنجی که دیده ام
آن قصه ای که در فراق تو شنیده ام
یک نامه سوی تو پدر آسمانیم
یک نامه ز پس اشک های جاری ام
بعد از شما غبار بر آیئنه ها نشست
آن دم که یک گلوله بر آن آسمان نشست
گاهی به شهر ما برسد عطر جبهه ها
با رجعت شهیدو شهیدان بی پلاک
گرچه همیشه یاد تو در سینه من است
اما پدر ندیدن رویت غم من است
نظرات شما عزیزان:
عالی بود عزیزم . امیدوارم منو یادت بیا د لیدا هستم . کسی که دارای عزمی راسخ است: جهان را مطابق میل خویش تقیر می دهد.(گوته)
پاسخ:سلام لیدا جون اره عزیزم من شما رو یادم هست خیلی ممنون که به ما سر زدید
پاسخ:سلام لیدا جون اره عزیزم من شما رو یادم هست خیلی ممنون که به ما سر زدید
سلام برادر خوبی .ممنون میشم به وب منم سر بزنی . امضا .محمد
پاسخ:سلام ممنونم.حتما سر میزنم.
پاسخ:سلام ممنونم.حتما سر میزنم.
وحید
ساعت2:27---31 خرداد 1391
یادمه از وقتی که بچه بودم وقتی با بچه ها بازی می کردم وقتی می گفتن بابا فوری
می رفتم پیش مادرمو بهش می گفتم پس چرا من بابا ندارم مادر هم با چشمانی پر
از اشک با صدایی لرزان :دخترم بابات رفته پیش خدا .مادر میشه امشب بریم پیش
خدا تا بابا رو ببینیم . نه دخترم نمیشه تا خدا نخواد نمیشه . چقدر سخت بود برای
دخترک کوچک جای خالی پدر. یه مادری تعریف می کرد می گفت خواستم برم
خونه خدا دخترمو بغل کردم گفتم دخترم چی می خوای برات بیارم گفت : مادر
مگه نمی خوای بری پیش خدا گفتم بله می خوام برم پیش خدا دخترک با چشمانی
پر از اشک ذوق گفت سلام منو به بابام برسون.
پاسخ:هستم حقیر محضر تابوت یک شهید بستم دخیل بر در تابوت یک شهید باید به جای جمع شدن توی خانه ها یلدا گرفت بر سر تابوت یک شهید مرسی وحید که به وبلاگم سرزدی
می رفتم پیش مادرمو بهش می گفتم پس چرا من بابا ندارم مادر هم با چشمانی پر
از اشک با صدایی لرزان :دخترم بابات رفته پیش خدا .مادر میشه امشب بریم پیش
خدا تا بابا رو ببینیم . نه دخترم نمیشه تا خدا نخواد نمیشه . چقدر سخت بود برای
دخترک کوچک جای خالی پدر. یه مادری تعریف می کرد می گفت خواستم برم
خونه خدا دخترمو بغل کردم گفتم دخترم چی می خوای برات بیارم گفت : مادر
مگه نمی خوای بری پیش خدا گفتم بله می خوام برم پیش خدا دخترک با چشمانی
پر از اشک ذوق گفت سلام منو به بابام برسون.
پاسخ:هستم حقیر محضر تابوت یک شهید بستم دخیل بر در تابوت یک شهید باید به جای جمع شدن توی خانه ها یلدا گرفت بر سر تابوت یک شهید مرسی وحید که به وبلاگم سرزدی
طبقه بندی: تو چه ميدوني جانباز يعني چي .، ،