پدر...! پدر جانبازم
آهای مایی که ادعا داریم ...چرا ؟! عکس شهدا را می‌بینم، ولی عکس شهدا عمل می‌کنیم ...
نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 31 خرداد 1391 توسط رقيه علي نيا

 

خون شهید

خرم گل و باغ و چمن از خون شهید است

سرسبز بهار وطن از خون شهید است

خوناب اگر چشم چمن ریخته بر خاک

آن ژاله طوفان شکن از خون شهید است

پروانه میان گل و بر ساحت گلزار

آراست اگر انجمن از خون شهید است

گر سبزه نفس واکند از روزنه دشت

جان تازه کند نسترن از خون شهید است

در وصف شهیدان صف کرب و بلا گفت

"معمار" بهای سخن از خون شهید است

معمار بهبهانی

 




طبقه بندی: خون شهيد،  ، 
نوشته شده در تاریخ دو شنبه 29 خرداد 1391 توسط رقيه علي نيا

 

ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد
دل رمیــده ما انیـــس و مونــس شــد

نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت
بغمـزه مسئـله آمــوز صـد مُـدرّس شـد

ببــوی او دل بیـمار عاشقــان چـو صبــا
فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

 

محمد امین(ص) به مرز چهل سالگی رسیده بود. او هر ساله اوقاتی از سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حرا (كوهى در شمال مكه) به عبادت پروردگارش می گذرانید ... آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود كه محمد در غار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، حس غریبی او را به خود فرا می خواند، حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک سو و شعف و سبکبالی از سوی دیگر، ناگهان دگرگونی ای مرموز در فضای پیرامون خویش احساس کرد گویی حرا شبی آسمانی را در پیش داشت و او در برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به‌ تدریج آماده می‌شد و مهمتر اینکه در عالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شده بود تا آیاتی از قرآن را بر او بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد ...

در اینحال صدای خجسته و با صلابتی را شنید كه او را امر به خواندن می كرد: اقرأ (بخوان) ! دانست که فرشته وحی به او فرمان خواندن داده ولی محمد با لرزه ای آشکار در صدا، بیان داشت خواندن نمی‌دانم. اما بار دیگر همان عبارت را شنید: اقرأ (بخوان) ! فرمود: "من امی و درس ناخوانده‌ام" و برای سومین مرتبه باز شنید: اقرأ (بخوان). و محمد(ص) دریافت که این بار می‌تواند بخواند و آیات خداوند را با او زمزمه کرد :

  


اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
بخوان به نام پروردگارت كه آفريد

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
او که انسان را از خون بسته آفريد

اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ
بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است

الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
همان خدایی كه به وسيله قلم آموخت

عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ
آنچه را كه انسان نمیدانست بتدريج به او آموخت

 

 

آری چه شروع زیبا و كاملی. این آیات از خواندن، خلقت، كیفیت خلقت، شكر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، انگار باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.

محمد، هنگامی كه از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه عشق به پروردگار عالم بر خود می لرزید، فضا انگار انباشته زمزمه ای شورانگیز بود. کوه و دشت و سنگ و خار و بوته و خاک، به نجوایی مرموز در گوش جان یکدیگر بودند که: درود بر تو، ای برگزیده خدا!

از اینرو وقتی به خانه رسید به خدیجه، همسر مهربانش كه از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت: مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می كنم!

و چون خدیجه علت را جویا شد گفت: آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،‌ امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه كه از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی كه روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت: من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم. می دانستم كه تو با دیگران بسیار فرق داری، اینك به پیشگاه خدا شهادت می دهم كه تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم.

بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند. آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم رسولان خدا برای هدایت و سعادت ما آمد و "بعثت" سزاوار منت‏گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربیت است.

 


هنوز پس از چهارده قرن، صدایت را می شنوم
صدای روشنت را، از پس دیوارهای قرون
صدای ضجه بت ها را، که می شکستی شان
و صدای انسانیت را، که با تو نفسی تازه یافته بود و از زیر گورهای جهالت و خروارها خاک تعصب و بی ریشگی به سمت آسمان وحی پلک می گشود و حقیقت انسان را مشاهده می نمود
صدایت را می شنوم که بر پیکر صخره های سنگی موهوم و بت های جاهلی لرزه افکنده
هنوز نسیم پیامت می وزد که آتش نمرودیان را خاموش ساخت و طرحی از گلستان حقیقت انداخت
از حرا پایین بیا و "قولوا لااله الاالله تفلحوا" را دوباره فریاد کن؛
تا زمین زیر گام هایت دوباره جان بگیرد تا این بار، عصر منجمد آهن و ابررایانه و موشک، در برابر خورشید نگاه تو ذوب شود؛ تا لات و عزی های نوپدید، جاودانگی پیام تو را باور کنند و در خود فرو ریزند
صدایت را هنوز می شنوم؛
دوباره بیا و از شکستن بگو و از ساختن
از عطر بال جبرئیل بگو و از وحی
از پرواز بگو و از رسیدن
از عشق بگو و از لاهوت
از ملکوت ...



مبعث حضـرت رسـول اکـرم (ص)، پیـام آور وحی، پیامبـر نـور و رحمت
بر همه جهانیـان، پیروان حقیقی اش، مبارك باد.

 

.............................................

 

هنگام نزول برکات است امشب

اوقات گرفتن برات است امشب

بفرست مدام بر محمد صلوات

زيرا بهار صلوات است امشب

 

 

آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . . عید مبعث مبارک باد .التماس دعا. یاحق.


 




طبقه بندی: عیـد مبـعـث پیـامبـر نور و رحمت بر همگان مبـارک بـاد،  ، 
نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 24 خرداد 1391 توسط رقيه علي نيا

- ارزش فداكارى جانبازها هم، ارزش بسيار والايى است. آنها هم پيش خدا خيلى ارزش دارند. البته بايد جانبازهاى عزيز توجه داشته باشند كه آن لطف و فيض الهى را براى خودشان، نگه دارند. شهدا اين امتياز را دارند كه از پل گذشتند و مسئله‏ى آنها تمام شد. اما جانبازها در اين دنيا هستند و با مسايل اين دنيا سروكار دارند؛ بايد خودشان را خيلى مراقبت كنند. بايد خودشان را خيلى حفظ كنند. در اين صورت ان‏شاءاللَّه جانبازان جزو برجستگانِ پيش خداى متعال هستند.

- اگر اين ايثارگريها نبود، معلوم نبود كه كشور، تماميت ارضى داشته باشد يا نه. امنيت داشته باشد يا نه. دشمن داخل كشور ما باشد يا نه. و آيا چنين امكانى وجود داشته باشد كه كسى بتواند براى كشور، كار و تلاش كند و سازندگى به وجود آورد.

- اين‏كه بعضى شهيد مى‏شوند، بعضى جانباز يا اسير و بعضى هم به سلامت برمى‏گردند، يك اجر دارد. اينهايى هم كه به سلامت برگشتند، اين اجرِ در معرض فداكارى قرار گرفتن را دارند. اين يك فداكارى و يك اجر است. يك فداكارى ديگر هم، فداكارى خانواده‏ها، يعنى مادر و پدر يا همسر است كه عزيزشان را به ميدان جنگ مى‏فرستند.

- جانبازان جزو بندگان محبوب خدا هستند.

- جانبازان عزيز در مجاهدتهاى خود بخشى از جسم و سلامتى‏شان را در راه خدا انفاق كردند.

- جانبازان و مجروحان عزيزمان كه واقعاً تجسم فداكاريند، شهيدان زنده‏اند.

- خانواده‏هاى عزيز اسرا و مفقودين با صبر و تحمل بزرگوارانه‏ى خود، تلخى اسارت و فقدان عزيزان ملت را قابل تحمل كردند.

- خانواده‏هاى معظم شهيدان و جانبازان عزيز ارزنده‏ترين يادگاريهاى دوران حماسه‏ى دفاع مقدس هستند.

- خداوند متعال به شما جانبازان اجر خواهد داد، زيرا شما خودتان را به او تقديم كرديد.

- در حقيقت، شما مسئولان كشور و همه‏ى ما، مديون آحاد مردم و بخصوص ايثارگران از مردم هستيم كه با جان و توان و زحمات خودشان، اين امكان را براى ما فراهم كردند.

- در خانواده‏هاى شما، دو فداكارى مطرح است؛ يكى فداكارى آن رزمنده است؛ آن كسى كه مى‏رود و جانش را در ميدان جنگ، كف دست مى‏گيرد. حالا اين كسى كه جانش را كف دست گرفته است، گاهى شهيد مى‏شود، گاهى جانباز مى‏شود. جانبازها هم از لحاظ ارزش معنوى، در آن حدى كه خود آنها كارى را انجام داده‏اند، مثل شهدا هستند. هر دو به جبهه رفته‏اند. هر دو جانشان را كف دست گرفته‏اند. هر دو آماده شده‏اند براى اين‏كه در راه خدا فداكارى كنند. اتفاقاً آن يكى به فيض شهادت نايل و اين يكى به فيض جانبازى نايل شد. بنابراين از اين جهت، هر دو يكسانند.

- سد واقعى، اسلام واقعى و اسلام قرآن است. اسلامِ «لن يجعل‏اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلاً» و «ان الحكم الاللَّه» است. اگر يك خرده دايره را اضيق بكنيد و به وسط دايره - به مركز - نزديكتر بشويد، اسلامِ «ان‏اللَّه اشترى من‏المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» است. اسلامِ شماها است كه بدنهايتان پر از تركش است. بر سرتا پاى شماها نشانه‏ى عمليات و جنگ و جهاد فى‏سبيل‏اللَّه و امثال آن است؛ چه جانبازهاى عزيز، چه خانواده‏هاى شهدا، چه آنهايى كه رفتند و بحمداللَّه زنده و سرحال - به كورى چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلى اين است.

- شما جانبازان به معناى واقعى كلمه «شهيد» هستيد.

- صبر و استقامت جانبازان موجب سربلندى و افتخار اسلام است.

- من مى‏خواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤكّد متذكر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در ميدانها خوب بوده. همين‏طور كه شما گفتيد، در المپيك مدالها و افتخارات بيشتر و چهره‏هاى بهترى كسب كردند؛ اما بخصوص، روى اينها كار بكنيد. علت آن هم اين است كه جانبازان، سابقه‏ى جبهه دارند. اينها يك قهرمانى را انجام دادند، يعنى وضع جسمانى آنها، نشان‏دهنده‏ى قهرمانى است. كارى است كه كردند و يك پرونده، با اينها همراه است. بنابراين، اينها آن‏جا امتحان دادند؛ باز هم مى‏توانند در ميدانهاى ورزشى، ان‏شاءاللَّه امتحان بدهند.

- هم خانواده‏هاى شهداى عزيزمان و هم خانواده‏هاى اسراى عزيزمان و هم جانبازان عزيزمان و خانواده‏هاى گراميشان، قدر خودشان را بدانند و مطمئن باشند كه عمل آنها امروز خيلى ارزش داشته و دارد و تأثير زيادى براى عظمت اسلام داشته و خواهد داشت.

- شهيد، نعمت شهادت و جرعه‏ى جام شيرين شهادت را نوشيد؛ولى جانباز آن فرصت را نيافت؛ اما رنج زندگى را همواره به جان خريد. جانبازان هم شهيدند؛ آنها شهيد زنده‏اند.




طبقه بندی: جانبازان و ايثارگران‏ (بیانات رهبری)،  ، 
نوشته شده در تاریخ یک شنبه 21 خرداد 1391 توسط رقيه علي نيا

"پدر جان سلام، سلام بر قلب مهربانت"

دلنوشته ام تقديم به كسي كه  ميخواهم هميشه سرشار از يادش باشم. به دنبال

واژه اي ميگردم تا دلتنگي هايم را مرهمي باشد،دلتنگي كه سوغات جنگ است.

ما از نسل شقايق زاده هاييم،از نسل نخل هاي بي سر ،از نسل مردان بي ادعا،

از نسل مردان قله هاي الله اكبر ،و پدران ما مرداني از جنس آسمانند كه ...




ادامه مطلب...
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
قالب وبلاگ