خون شهید
خرم گل و باغ و چمن از خون شهید است
سرسبز بهار وطن از خون شهید است
خوناب اگر چشم چمن ریخته بر خاک
آن ژاله طوفان شکن از خون شهید است
پروانه میان گل و بر ساحت گلزار
آراست اگر انجمن از خون شهید است
گر سبزه نفس واکند از روزنه دشت
جان تازه کند نسترن از خون شهید است
در وصف شهیدان صف کرب و بلا گفت
"معمار" بهای سخن از خون شهید است
معمار بهبهانی
طبقه بندی: خون شهيد، ،
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد
دل رمیــده ما انیـــس و مونــس شــد
نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت
بغمـزه مسئـله آمــوز صـد مُـدرّس شـد
ببــوی او دل بیـمار عاشقــان چـو صبــا
فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد
در اینحال صدای خجسته و با صلابتی را شنید كه او را امر به خواندن می كرد: اقرأ (بخوان) ! دانست که فرشته وحی به او فرمان خواندن داده ولی محمد با لرزه ای آشکار در صدا، بیان داشت خواندن نمیدانم. اما بار دیگر همان عبارت را شنید: اقرأ (بخوان) ! فرمود: "من امی و درس ناخواندهام" و برای سومین مرتبه باز شنید: اقرأ (بخوان). و محمد(ص) دریافت که این بار میتواند بخواند و آیات خداوند را با او زمزمه کرد : محمد امین(ص) به مرز چهل سالگی رسیده بود. او هر ساله اوقاتی از سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حرا (كوهى در شمال مكه) به عبادت پروردگارش می گذرانید ... آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود كه محمد در غار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، حس غریبی او را به خود فرا می خواند، حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک سو و شعف و سبکبالی از سوی دیگر، ناگهان دگرگونی ای مرموز در فضای پیرامون خویش احساس کرد گویی حرا شبی آسمانی را در پیش داشت و او در برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به تدریج آماده میشد و مهمتر اینکه در عالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شده بود تا آیاتی از قرآن را بر او بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد ...
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
بخوان به نام پروردگارت كه آفريد
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
او که انسان را از خون بسته آفريد
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ
بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
همان خدایی كه به وسيله قلم آموخت
عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ
آنچه را كه انسان نمیدانست بتدريج به او آموخت
آری چه شروع زیبا و كاملی. این آیات از خواندن، خلقت، كیفیت خلقت، شكر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، انگار باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.
محمد، هنگامی كه از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه عشق به پروردگار عالم بر خود می لرزید، فضا انگار انباشته زمزمه ای شورانگیز بود. کوه و دشت و سنگ و خار و بوته و خاک، به نجوایی مرموز در گوش جان یکدیگر بودند که: درود بر تو، ای برگزیده خدا!
از اینرو وقتی به خانه رسید به خدیجه، همسر مهربانش كه از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت: مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می كنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت: آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه كه از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی كه روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت: من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم. می دانستم كه تو با دیگران بسیار فرق داری، اینك به پیشگاه خدا شهادت می دهم كه تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم.
بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند. آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم رسولان خدا برای هدایت و سعادت ما آمد و "بعثت" سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربیت است.
هنوز پس از چهارده قرن، صدایت را می شنوم
صدای روشنت را، از پس دیوارهای قرون
صدای ضجه بت ها را، که می شکستی شان
و صدای انسانیت را، که با تو نفسی تازه یافته بود و از زیر گورهای جهالت و خروارها خاک تعصب و بی ریشگی به سمت آسمان وحی پلک می گشود و حقیقت انسان را مشاهده می نمود
صدایت را می شنوم که بر پیکر صخره های سنگی موهوم و بت های جاهلی لرزه افکنده
هنوز نسیم پیامت می وزد که آتش نمرودیان را خاموش ساخت و طرحی از گلستان حقیقت انداخت
از حرا پایین بیا و "قولوا لااله الاالله تفلحوا" را دوباره فریاد کن؛
تا زمین زیر گام هایت دوباره جان بگیرد تا این بار، عصر منجمد آهن و ابررایانه و موشک، در برابر خورشید نگاه تو ذوب شود؛ تا لات و عزی های نوپدید، جاودانگی پیام تو را باور کنند و در خود فرو ریزند
صدایت را هنوز می شنوم؛
دوباره بیا و از شکستن بگو و از ساختن
از عطر بال جبرئیل بگو و از وحی
از پرواز بگو و از رسیدن
از عشق بگو و از لاهوت
از ملکوت ...
مبعث حضـرت رسـول اکـرم (ص)، پیـام آور وحی، پیامبـر نـور و رحمت
بر همه جهانیـان، پیروان حقیقی اش، مبارك باد.
.............................................
هنگام نزول برکات است امشب
اوقات گرفتن برات است امشب
بفرست مدام بر محمد صلوات
زيرا بهار صلوات است امشب
آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . . عید مبعث مبارک باد .التماس دعا. یاحق.
طبقه بندی: عیـد مبـعـث پیـامبـر نور و رحمت بر همگان مبـارک بـاد، ،
- ارزش فداكارى جانبازها هم، ارزش بسيار والايى است. آنها هم پيش خدا خيلى ارزش دارند. البته بايد جانبازهاى عزيز توجه داشته باشند كه آن لطف و فيض الهى را براى خودشان، نگه دارند. شهدا اين امتياز را دارند كه از پل گذشتند و مسئلهى آنها تمام شد. اما جانبازها در اين دنيا هستند و با مسايل اين دنيا سروكار دارند؛ بايد خودشان را خيلى مراقبت كنند. بايد خودشان را خيلى حفظ كنند. در اين صورت انشاءاللَّه جانبازان جزو برجستگانِ پيش خداى متعال هستند.
- اگر اين ايثارگريها نبود، معلوم نبود كه كشور، تماميت ارضى داشته باشد يا نه. امنيت داشته باشد يا نه. دشمن داخل كشور ما باشد يا نه. و آيا چنين امكانى وجود داشته باشد كه كسى بتواند براى كشور، كار و تلاش كند و سازندگى به وجود آورد.
- اينكه بعضى شهيد مىشوند، بعضى جانباز يا اسير و بعضى هم به سلامت برمىگردند، يك اجر دارد. اينهايى هم كه به سلامت برگشتند، اين اجرِ در معرض فداكارى قرار گرفتن را دارند. اين يك فداكارى و يك اجر است. يك فداكارى ديگر هم، فداكارى خانوادهها، يعنى مادر و پدر يا همسر است كه عزيزشان را به ميدان جنگ مىفرستند.
- جانبازان جزو بندگان محبوب خدا هستند.
- جانبازان عزيز در مجاهدتهاى خود بخشى از جسم و سلامتىشان را در راه خدا انفاق كردند.
- جانبازان و مجروحان عزيزمان كه واقعاً تجسم فداكاريند، شهيدان زندهاند.
- خانوادههاى عزيز اسرا و مفقودين با صبر و تحمل بزرگوارانهى خود، تلخى اسارت و فقدان عزيزان ملت را قابل تحمل كردند.
- خانوادههاى معظم شهيدان و جانبازان عزيز ارزندهترين يادگاريهاى دوران حماسهى دفاع مقدس هستند.
- خداوند متعال به شما جانبازان اجر خواهد داد، زيرا شما خودتان را به او تقديم كرديد.
- در حقيقت، شما مسئولان كشور و همهى ما، مديون آحاد مردم و بخصوص ايثارگران از مردم هستيم كه با جان و توان و زحمات خودشان، اين امكان را براى ما فراهم كردند.
- در خانوادههاى شما، دو فداكارى مطرح است؛ يكى فداكارى آن رزمنده است؛ آن كسى كه مىرود و جانش را در ميدان جنگ، كف دست مىگيرد. حالا اين كسى كه جانش را كف دست گرفته است، گاهى شهيد مىشود، گاهى جانباز مىشود. جانبازها هم از لحاظ ارزش معنوى، در آن حدى كه خود آنها كارى را انجام دادهاند، مثل شهدا هستند. هر دو به جبهه رفتهاند. هر دو جانشان را كف دست گرفتهاند. هر دو آماده شدهاند براى اينكه در راه خدا فداكارى كنند. اتفاقاً آن يكى به فيض شهادت نايل و اين يكى به فيض جانبازى نايل شد. بنابراين از اين جهت، هر دو يكسانند.
- سد واقعى، اسلام واقعى و اسلام قرآن است. اسلامِ «لن يجعلاللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلاً» و «ان الحكم الاللَّه» است. اگر يك خرده دايره را اضيق بكنيد و به وسط دايره - به مركز - نزديكتر بشويد، اسلامِ «اناللَّه اشترى منالمؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» است. اسلامِ شماها است كه بدنهايتان پر از تركش است. بر سرتا پاى شماها نشانهى عمليات و جنگ و جهاد فىسبيلاللَّه و امثال آن است؛ چه جانبازهاى عزيز، چه خانوادههاى شهدا، چه آنهايى كه رفتند و بحمداللَّه زنده و سرحال - به كورى چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلى اين است.
- شما جانبازان به معناى واقعى كلمه «شهيد» هستيد.
- صبر و استقامت جانبازان موجب سربلندى و افتخار اسلام است.
- من مىخواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤكّد متذكر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در ميدانها خوب بوده. همينطور كه شما گفتيد، در المپيك مدالها و افتخارات بيشتر و چهرههاى بهترى كسب كردند؛ اما بخصوص، روى اينها كار بكنيد. علت آن هم اين است كه جانبازان، سابقهى جبهه دارند. اينها يك قهرمانى را انجام دادند، يعنى وضع جسمانى آنها، نشاندهندهى قهرمانى است. كارى است كه كردند و يك پرونده، با اينها همراه است. بنابراين، اينها آنجا امتحان دادند؛ باز هم مىتوانند در ميدانهاى ورزشى، انشاءاللَّه امتحان بدهند.
- هم خانوادههاى شهداى عزيزمان و هم خانوادههاى اسراى عزيزمان و هم جانبازان عزيزمان و خانوادههاى گراميشان، قدر خودشان را بدانند و مطمئن باشند كه عمل آنها امروز خيلى ارزش داشته و دارد و تأثير زيادى براى عظمت اسلام داشته و خواهد داشت.
- شهيد، نعمت شهادت و جرعهى جام شيرين شهادت را نوشيد؛ولى جانباز آن فرصت را نيافت؛ اما رنج زندگى را همواره به جان خريد. جانبازان هم شهيدند؛ آنها شهيد زندهاند.
طبقه بندی: جانبازان و ايثارگران (بیانات رهبری)، ،
"پدر جان سلام، سلام بر قلب مهربانت"
دلنوشته ام تقديم به كسي كه ميخواهم هميشه سرشار از يادش باشم. به دنبال
واژه اي ميگردم تا دلتنگي هايم را مرهمي باشد،دلتنگي كه سوغات جنگ است.
ما از نسل شقايق زاده هاييم،از نسل نخل هاي بي سر ،از نسل مردان بي ادعا،
از نسل مردان قله هاي الله اكبر ،و پدران ما مرداني از جنس آسمانند كه ...
ادامه مطلب...